ریحانه بانوریحانه بانو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

ریحانه عطری از بهشت

سیزده ماهگی

روز ده فروردین دخترکم وارد چهاردهمین ماه زندگیش شد و سیزده ماهش تموم شد.سیزده ماه از عمر دخترکم گذشت،اون روز ما شمال بودیم برای همین من الان اومدم تموم شدن سیزدهمین ماه زندگی دخترمو تبریک بگم. تو این مدت کلی چیز جدید یادگرفته که تو پست های قبلی گذاشتم فقط یک چیزیو یادم رفت بگم،ریحانه بانو نزدیک به دو هفته اس که موقع تاب بازی یا هروقت که دلش تاب بازی بخواد میخونه پاپ پاپ ابا یعنی تاپ تاپ ابازی.الهی فدای دختر بانمکم بشم.
15 فروردين 1392

ریحانه بانو و سفر به شما

چند روز پیش یعنی از  هفتم عید رفتیم به نور؛بابای من که میشه بابابزرگ ریحانه خانم اونجا ویلا خریده که ماهم رفتیم پیششون.خیلی به ماخوش گذشت؛بعدا چند تا عکس از این سفر میذارم . ریحانه خانم یادگرفته با‏ انگشتش به همه چیز اشاره میکنه ومیگه :این چیه؟ ،یا وقتی در بزنیم میگه :کیه؟ یه خاطره هم تعریف کنم از این سفر با دختر نازم:سر سفره ی ناهار نشسته بودیم و هرکدام مشغول ناهارهای خودمون بودیم و چون من قبل از ناهار خودمون به ریحانه ناهار میدم ایشون سیر بودن و مشغول بازی که یه دفعه صدای تق اومد و دیدیم بله ریحانه خانم یک کنترل و انداخت تو سطل ماست چکیده و چون همه باهم نگاهش کردیم اون یکی و هم انداخت.قیافه ی ما اون موقع واقعا دیدنی بود ؛مخصوص...
14 فروردين 1392

ششمین دندون ریحانه بان

سلام دخترکم.چند روزی هست که داری ششمین دندونت و در میاری ولی من امروز وقت کردم بیام برات از در اومدن ششمین دندون بگم. دخترگلم یه عکس از لحظه ی سال تحویل که کنار سفره عفت سین نشسته بودی انداختم ولی هرکاری کردم نشد بزارم تو وبلاگت دوباره سعیمو میکنم انشاءالله که بشه.
4 فروردين 1392

سال نو مبارک‏(آغاز سال 1392)

سلام دخترکم،امروز ساعت دو و سی و یک دقیقه ی بعداز ظهر سال تحویل شد واین شد دومین سال نوی تو،یادش بخیر پارسال این موقع تو خیلی کوچولو بودی همش بیست روزت بود فدات شم،ولی امسال ماشاءالله واسه خودت خانومی شدی. عیدت مبارک ؛انشاءالله صدو بیست بهار از عمرت بگذره؛عمری پر برکت و با عزت باتنی سالم و قلبی خالص از یاد خدا زندگی کنی،آمیییییین.
1 فروردين 1392
1